با سلام برای دخترم شناسنامه گرفتم ولی میخوام اسمش عوض کنم . ولی ثبت احوال میگه امکان پذیر نیست. اگه دوستان راهکاری دارند بگند. ممنون
با سلام برای دخترم شناسنامه گرفتم ولی میخوام اسمش عوض کنم . ولی ثبت احوال میگه امکان پذیر نیست. اگه دوستان راهکاری دارند بگند. ممنون
سلام مبارک باشه
اسمشون مگه چی ؟؟
اگر فاطمه زهرا معصومه زینب باشه عوض نمیکنن
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
اسمش سونیا گذاشته بودم که میگند اسم ترکی و هندی میخوام اسم فاطمه و ... بذارم
تعجبم اسمش سو نیاست ولی عوض نمیکنن. ..حتما قانون خواستی داره
خب شما با همون اسمی که دوس دارید صداش بزنید
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
زیاد پیگیری کنید عوض می کنن
خب شما فاطمه صداش کن ...
شرایطش رو از خود ثبت احوال جویا بشید .
منظورم شرایط تغییر نام هست .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
تازه متولد شده ؟
چون قبلا دو تا فرزند داشتید.
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
بسم الله الرحمن الرحیم
"کدام فاطمه؟ کدام زهرا؟"
رفتهایم خانه یکی از اقوام...
چندروزی است که مادر شده و خانهاش پر ازمهمان است. به دعوت مادربزرگ نوزاد میرویم به
اتاق “نینی” برای تماشای سیسمونی
مادربزرگ و سه تا از مهمانها که داخل اتاق
میشوند اتاق پر میشود و بقیه بیرون در میمانند..
عروسکها جا را برای آدمها تنگ کردهاند.
مادربزرگ نینی کلی عذرخواهی میکند
و قرار میشود به نوبت داخل شویم!
هنوز وارد اتاق نشده نفسم گرفتهاست.
دلم نمیخواهد بروم داخل، اما صورت خوشی ندارد.
با آخرین گروه بازدید کنندگان وارد اتاق میشوم.
دوتا ویترین بزرگ قدی دو طرف اتاق هست
که به اندازه یکی مغازه اسباببازی فروشی
تویشان عروسک است.
و اینها همه غیر از “هاپو” ها و “پیشی”های
پشمالو و بزرگی است که گوشههای اتاق نشستهاند.
چند طبقه یکی از ویترینها مخصوص انواع
مختلف باربی است.
باربیهای سیاه و سفید و برنزه و...
با انواع مدل موها و لباسها از پشت شیشه
به ما لبخند میزنند...
مادربزگ در کمد لباسهای را باز می کند
و لباسها را نشانمان میدهد.
از بین لباسها یک مایو دو تکه نوزادی بیرون
میآورد و جلوی چشممان بالا میگیرد.
صدای جیغ و ویغ ناشی از ذوق و غش و ضعف
و قربان صدقه بالا میرود.
مادربزرگ میگوید وقتی داشته سیسمونی “جمع”
میکرده خواهرش بهش گفته مایو دوتکه قد نوزاد
آمده به چه خوشگلی.
میگوید بازار را زیر و رو کرده تا توانسته یک دانهاش
را برای “جیگرش” پیدا کند.
صدای زنگ در میآید و یکی از مهمانها
مادربزرگ را صدا میزند.
ظاهرا پیک چیزی آورده و باید برود دم در تحویل بگیرد. مادربزرگ مایو را میگذارد توی کمد.
چادرش را سرش میکند.
توی آینه چک میکند موهایش بیرو نباشد.
رویش را کیپ میکند و بیرون میرود.
مایو از لابلای لباسها لیز میخورد و میافتد زمین.
بیرون اتاق یکی از مهمانها دارد با دختر چهار پنج سالهاش که میخواهد دوباره اتاق را ببیند سروکله میزند.
میگوید جا نیست و باید صبر کند تا بقیه بیرون بیایند.
من از اتاق میآیم بیرون تا جا برای دخترک باز شود.
دخترک بلافاصله میدود طرف ویترین باربیها.
به مادرش مدلهایی را که ندارد نشان میدهد و اصرار میکند برایش بخرد...
مادر با خنده برای یکی از خانمها تعریف میکند که دختر پنجساله اش با اینکه خیلی گرمایی است اما امسال تابستان اصلا نگذاشته موهایش را کوتاه کنند
:”میگه میخواهم قد موی باربیم بلند بشه.
قول گرفته هرقت موهایش قد باربیاش بلند شد
یک دامن صورتی توری هم برایش بخریم که
دیگر عین باربیاش بشه.
” بعد دولا میشود و بچهاش را میچلاند.
:” همین الانشم باربی هستی خوشششگل مامان.
دخترک سبزه و تپل میخندد و در جواب خانمی
که اسمش را میپرسد میگوید: فاطمه”. مادر فوری تصحیح میکند:” فاطمه سادات.
برای خانمی که اسم دخترش را پرسیده توضیح میدهد با اینکه هزار بار به دخترش گفته اسمش را کامل بگوید اما باز “سادات” ش را میاندازد.
کمی آنطرفتر فاطمه سادات دارد با آهنگ زنگ
موبایل یکی از مهمانها میرقصد...
آنقدر حرفهای که صاحب گوشی دلش نمیاید
جواب تلفنش را بدهد...
میروم پیش نوزاد.
بالای سر فرشته تازه متولد شدهای که
اسمش را “زهرا” گذاشتهاند...
مادرش جلوی آینه دارد آرایشش را تمدید میکند.
به مادر میگویم :
”خوبه تو این همه سر و صدا بیدار نمیشه.”
میگوید: “عادتش دادم تا بیدار میشه آویز بالای
سرش رو روشن میکنم با آهنگ اون خوابش میبره.
خداروشکر زودم عادت کرد.
با این بخیه ها سختم بود بچه بغلم کنم.
” یک دفعه گریهام میگیرد.
به پاشنه بلند صندلهایش نگاه میکند که
لابد سختش نیست با آنها راه برود.
دلم میخواهد بهش بگویم صاحب اسم دخترش هروقت میخواست بچه هایشرا بخواباند بغلشان میکرد و برای لالاییهایشان خودش شعر میگفت*. شعرهای قشنگ.
شعرهایی که یادشان میداد وقتی از خواب بیدار میشوند شبیه چه کسی شوند و چطوری زندگی کنند.
اما نمیگویم.
زهرا خواب است و توی خواب دارد میخندد.
درست مثل فرشتهای است که از آسمان زمین آمده باشد. نگران وقتی هستم که از خواب بیدار میشود.
موقعی که چشمهایش را باز کند و بخواهد بداند که شبیه چه کسی باید باشد.
توی آن اتاق باربیها دارند لبخند میزند...
دلم میگیرد...
دلم برای همهی فاطمه ها و زهراهایی که قرار است شبیه خودشان نباشند عجیب گرفته است.
"کدام فاطمه؟ کدام زهرا؟"
*اشبه اباک یا حسن و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد الها ذامنن و لا توال ذالاحن...
پسرم،مانند پدرت باش، ریسمان ظلم را از حق برکن! خدایی را بپرست که صاحب نعمتهای متعدد است و هیچگاه با صاحبان ظلم دوستی مکن!
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
شاید متن بالا هیچ ربطی به تعویض نام نداشت .
ولی بی ارتباط با انتخاب نام نبود .
درسته که انتخاب نام از وظایف والدینه ولی تربیت فرزند مهم تر از نامشه
پس میتونه سونیا باشه و فاطمه وار تربیت بشه .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
از همه نظر دهندگان متشکرم.
آری تربیت از خود اسم مهم تره . ولی اسم هم مهمه.
اگه دوستان حقوقدان از نظر حقوقی و قانون دادگاه نظر بدند بهتره
ببخشید از وکیل پدرم پرسیدم گفتند باید از فامیل و همسایه استشهاد بگیرید که ما فاطمه صداش میکنیم و متاسفانه نگران هستیم برای تحصیل و ادامه زندگی فرزندمان به مشکل دو اسمی بودن بر بخورد و از حداقل ده نفر امضا بگیرید و تحویل بدین
فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk
برای تعویض نام به اسامی اعمه کار خیلی راحت تره .
اگر واقعا میخواین اسمشو عوض کنین همین الان که هنوز سند و مدرکی به نامش نیست و فقط یه شناسنامه و کارت واکسن داره بهتره ...چون بعدش باید تمام مدارکش هم اصلاح بشه .یا مثلا وقتی بره مدرسه پرونده تحصیلی و ..
دو اسمه هم اصلا خوب نیست ..ما تو خانواده فامیل داریم راضی نیستن .
استشهاد بهترین راهه
فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk
فاطمه عربیه مونث فاطم ب معنی کسی ک فرزند 2ساله رو از شیر میگیره
فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk
خواهش میکنم
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امدهام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
خدا حفظش کنه
پیگیری کنید عوض میکنند
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)